در میان شانه های سترگ ات
تاب میخورم
بیتاب میشوم
و دنبال دستهایت میگردم
میترسم گم ات کرده باشم
به پشت سر بر میگردم
و از تنهایی خودم وحشت میکنم
بی تو زندگی کنم
یا بمیرم ؟
نمی دانم این وحشت ، از تکانهای زلزله است
یا اضطراب از دست دادن تو
نمیدانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را میگذارم
آخر خط من .
ای تمام هستی من !
همین که باشی
همین که نگاهت کنم
مست میشوم
آرام می گیرم
خودم را میآویزم به شانهی تو
اگر قرار است که بمیرم ،
میخواهم در کنار تو بمیرم !
نظرات شما عزیزان: